اینک در کوچه باغ های زندگیمان "خون حیات" دویده است. طبیعت، آمدن بهار را مژده می دهد.
دل های شما هم ، زمزمه ی فصل نو سر می دهد. اگر باور ندارید سری به درون خودتان بزنید. بعضی ها با پای خویش به سوی خزان و پاییز می روند. افسردگی، بی حالی، دلمردگی و ... همه نشانه ی"خزان دل" است.
هر چند که زندگی آمیخته به مشکلات باشد، ولی کیست که مشکل نداشته باشد؟ مگر قرار است انسان هر چه آرزو داشت، فراهم باشد؟
آنچه در دست و اختیار ماست، این است که در" مزرعه ی حیات"، "بذر فساد" و "تخم یأس" نیفشانیم و به ساقه های نورسته ی امید، " آب مسموم" نرسانیم.
شما اگر باغبان وجود خویشید، آیین باغبانی را می دانید؟ آفت ها را می شناسید؟ وراه مقابله با آنها را می دانید؟
مگر نه اینکه برای کشت دانه های رویش و رشد در بوستان عمر، باید زمین را از علف های هرز و خس و خاشاک، پاک کرد؟ خار و خس صحرای وجودتان چیست؟
چگونه می توان زندگی را بهاری کرد؟ بهار که از راه می رسد به همه جا طراوت و روح می بخشد. آیا شما نیز بخشی از آنچه را که دارید: موهبت ها، توانایی ها، دارایی ها، دانش هاو ... حاضرید به دیگران ببخشید؟
اگر بتوانید آفت "خودخواهی" ، "تکبر" و "غرور" را از خود دور کنید، باغ زندگی شما هم "نسیم بهار" را لمس خواهد کرد.
هیچ سرمایه ای به اندازه ی "قلب پاک" و "زندگی پاک" گرانبها نیست. و هیچ چیز به اندازه ی یک دل آغشته به کینه وحسد و بدخواهی ، منفور و بی ارزش نیست.
دل هایتان همیشه بهاری باد